بصورت علمی علوم اسلامی ، آ... :
... ، الْحَمْدُ لِلَّهِ ... ، إقْرَأْ ... وَالنُّورَ ثُمَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ یعْدِلُونَ ، ... .
ب (الف) سلام مجدد :
... : جنگ
بله (ب) .
خب ، کتابتو باز کن :
... ، الْحَمْدُ لِلَّهِ ... ، إ...أ (ج) ... وَالنُّورَ ثُمَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ یعْدِلُونَ ، ... .
اول بگو که امروز کجا رفتین !؟ مگه خانم همسر باشگاه دار نگفت که همسر برادرت دیگه نیاد باشگاه رو بگردونه !؟ و اونو و برادرت حالا دیگه همون کارم ندارن ! در حالیکه حتی کرایه ی باشگاه رو هم در نمی آوردن !؟
... : خب برا ورزش کردن که لازم نیست بریم باشگاه ! رفتیم پیاده روی و پارک بانوان تو محله . همونطور که برا درس خوندنم لازم نیست رفت حوزه یا دانشگاه !
مثلا تو خبر نیمروزی امروز شبکه یک که گوینده اش :"سر رهبرمون سلامت" بود ، مگه خبری آخری حکایت از :"کویر گردی" نداشت !؟ حالا :"کویر" نداره اینجا (چ) ولی جایی برای :"گردش" نداره !؟ که هم "گردش" کرد و هم ورزش !؟ خب چیکار کنیم !؟ بیکار بشینیم تو خونه !؟ و مثلا تلویزیون ببینیم !؟ تو گوشیم که دیگه نمیشه رفت ! پدرم ! شما بگو چیکار کنیم !؟ بریم :"تو" خودمون !؟ خب چرا امروز بیدار شدیم !؟ اصلا چرا بدنیا اومدیم !؟ تا بدنیا نیایم به اوندنیا رفتن یعنی چی !؟ شب و خوابیدن بمونه !
اصلا خودت ! تا نری سرکار (ح) برمی گردی به خونه ! برگرشتن به بخونه بعد رفتن بیرون از خونس !
بله درسته دخترم !
راستی ! امروز آقای ... که پارسال زمستون تو تبریز ، مرزداران براش کار می کردیم زنگ زد و گفت به شرطی می تونه کارشو راه بندازه تا بریم مشغول شیم !
... : چه شرطی !؟
هیچی ! می گفت از سنگفروشی براش سنگ سی هزار تومنی بگیریم و فاکتور چهل و پنج هزار تومنی بده تا به شریکش بده ! مزد مارم بجای بیست تومن ساده و سی تومن رومی که بهش بعد کار قبلی ، سه چهار ماه قبل داده بودیم ، بگیم بیست و پنج تومن و چهل و پنج یا چهل تومن تو قرار داد بیاریم ! نظرتون چیه !؟
... : اگه از من می پرسی !؟ تو جمهوری اسلامی ، مردم سالاری دینیشم ، چاره ای جز این نداریم ! مگه اینکه بازم بخوای بیکار بشینی تو خونه و ...
شما چی میگین !؟
من نمی دونم ! همون که اون گفت !
البته من بهش گفتم یکی دو روز صبر کنه تا برم با سنگفروشش حرف بزنم و اگه قبول کرد بعدش ! که با سنگفروش در میون گذاشتم و گفت کاریت نباشه بیارشون اینجا بقیش با من !
ولی ! خب یکی دو روز که نشده ! و با اینکه با داداش محمدم در میون گذاشتم و اونم نظر شما رو داشت ، ولی میگه زود بریم سرکار و تماس بگیرم و بگم بریم سنگفروشی ، ولی خدا رو چی دیدین ! شاید همین یکی دو روز فرجی شد !
اونم نه تو تبریز ! که دیگه مثل پارسال ماشین نداریم که اینهمه راهو بریم بیایم ! اونم با وسایل کار !
تازه ! بقول سریال :"سایه بان" تلویزیون : یک روز نون و ماست بخوریم می میریم !؟ یا نیمرو !؟
و اونقد جون برامون نمی مونه که بریم :"کف خیابون " و بگیم مثلا :
یه اختلاس کم بشه ، مشکل ما حل میشه !؟
حالا اونا که اومدن تو "کف خیابون" مثلا اینو گفتن ! از گشنگی داشتن می مردن !؟ بمونه ! اونی که داره از گشنگی می میره که نمی تونه بیاد : بیرون !
که برگرده : درون !
برا جنگ ! اونم جنگ اکبر یا بزرگتر ! از رفتن به جنگ در بیرون !
جهاد اکبر !
------------------------------------------------
الف : با صدای آ .
ب :
یادآوری (پ) :
ممنون از یادکرد ، ان شاءالله :"حرف" شو می زنم ، اگه امروزم فرصت شد .
پ : از :"شگفتی" های درونی ! :"خوب" (ت) کانت آلمانی .
ت : نه فقط برای اینکه در یکی از آثار بدون استثناء "خوب" استاد شهید نقل شده بود و نقلشم در اینجا خوب ! حتی نه فقط برای اینم که مثلا امام علی علیه السلام فرموده اند :"انظر ما قال" ! ولو اینکه "نظر"م بقولی همراه با مثلا :"فکر" یا "اندیشه" را گفته می شود ، هم نباشه ! و فقطم همراه با حسّی هم باشه ! بعنوان مثال مانند : ببین ، بشنو و مانند این .
که این :"ضلع" سوم که نه ! ولی ! :"رأس" شگفت انگیزترم داره ! بعد کار شگفت انگیز مثلا چشم ، گوش و مانند این ، و حس بینایی ، شنوایی و مانند این !
چراکه : بعنوان مثال : چه چیزی شگفتی داشت برا چشم !؟ آسمون !؟ یا دیدنش !؟ حالا بقولی :"ودیگرهیچ" (ث) !؟ م بمونه ! مثل یاد شگفتی آسمون ! نه فقط آسمون شگفتی ! که شگفتیم داره !
ث : مهران مدیری : مرد هزار چهره .
ج : بِ و کِ
چ : نزدیک تبریز : پایتخت گردشگری 2018 میلای جمهوری اسلامی ایران !